چهاربرج و مردمانش نیز حق زندگی دارند.

  هیـچ حـرفی بـرای گفتـن نمانده!
چهاربرج و مردمانش نیز حق زندگی دارند.

باز به چهاربرج و به مردمانش فکر کردم درد دلم و غم و اندوهم شعله ور شد. دوستان چهاربرج و مردمانش نیز از این مملکت سهمی دارند. درست است باید تنها نیمه خالی لیوان را نبینیم اما باید قبول کنیم که در طی مدت زیادی که از شهر شدن چهاربرج می گذرد تغییرات مثبتی مثل دیگر شهرهای جدید در این شهر ندیده ایم. همیشه از مشکلات بی پایان این شهر حرفی زده شده است. انتقادهای تیز و تند تا انتقاد سازنده و پیشنهاد و راهکار..... اما دریغ و صد افسوس که هیچ بازخوردی ندیدیم.
چرا دلمان به حال فردای این شهر و نسل آینده نمی سوزد؟ چرا به وظایف خود به درستی عمل نمی کنیم؟ آیا باید منتظر معجزه باشیم و یا کسی از مسئولان برای برداشتن قدمهای مثبت بیدار می شود؟! آیا بهتر نیست این مسئولان و شورای شهر محترم شهر چهاربرج تلنگری به خود بزند و از خواب غفلت بیدار شوند؟! وضعیت شهرچهاربرج از لحاظ سیاسی فرهنگی اجتماعی و خصوصا خدماتی بسیار بحرانی است! دوستان شورا و دوستان مسئول اگر مسئولیتی قبول کرده اید و توان یا امکان بهبود وضعیت را در حیطه کاری خود ندارید، پس بخاطر مردم کنار بروید. برای شهرچهاربرج متاسفم که همچون افراد بی تفاوتی در حوزه کاری خود دارد و خود این افراد با عملکرد ضعیف خود زنگ های خطر، را برای آینده شهر به صدا در آورده اند.. مشکل شهر من کجاست؟ دوستان بخاطر شهرمان چهاربرج که برایمان خیلی عزیزه، بیائید خودمان همت کنیم و شهرمان را با انتخاب صحیح در انتخابات ریاست جمهوری، نمایندگان مجلس، و از همه مهم تر در انتخابات شورای شهر، با دقت و با هوشیاری بسیار بالای عمل کنیم. آیا برای شهرمان هیچ بودجه ای از طرف دولت در نظر نمی گیرند؟ اگر بودجه ای در نظر می گیرند، آیا بدون تدبیر و بدون کارشناسی بی هدف این سرمایه به هدر می رود؟ دوستان اگر چهاربرج و مسئولانش با این روش به کار و اداره کردن این شهر پیش بروند با ابراز تاسف، آینده چندان روشنی برای دیار مشاهده نمی کنم. همشهریان و دوستان، بنده خیلی جاها از مشکلات شهرم گفته ام و بازهم خواهم گفت و با صدای بلند می گویم،ای کسانی که خود فرزند این آب و خاک هستید، ای شورای شهر حال و آینده که با کمک این مردم بر جایگاه های مختلف تکیه کرده اید فراموش نکنید که این جایگاه در واقع فرصتی برای خدمت به مردمان شهر و زادگاهتان می باشد! از خواب غفلت بیدار شوید و درد و زجر این مردم را بشنوید، چون شما از خود این مردم و شهر هستید چرا که مسئولان غیره بومی چهاربرج دلی به حال این شهر نسوزاندند. من فریاد می زنم و تاوان آن را بارها داده ام و میدانم که بازهم تاوان خواهم داد، بارها به من انگ تندرو و بداخلاق و یا دیگر انگ ها را رده اند. اگر گفتن درد شهرم و درد مردمانش تندرو و بداخلاقیست بله من هستم چون ساکت نخواهم ماند که مسئولی بی تاثیر در این شهر مسئولیت داشته باشد. من برای شهرم مسئولی میخواهم که غم و غصه اش کمتر از مردمش نباشد اگر فریاد زدن مشکلات مردم شهرم تندرو و بداخلاقی است، پس این عنوان را با دل و جان می پذیرم و همواره به دوش می کشم. مردم شهر من حق زندگی دارند. دردهایشان بی شمار است. آیا مسئولی و یا شورای بیدار است؟!