زمزمه آقامهدی باکری قبل از شهادت با سرزخمی
اللـه اللـه الحمـد اللـه
همان طوری که داشت تیر اندازی میکرد یک گلوله به سرش خورد.
بدجوری زخمی شد.
بچه ها کشوندنش توی قایق تا برش گردونن عقب.
قایق که از ساحل جدا شد بچه ها خیالشون راحت شد
که مهدی رو فرستادند عقب.
یک دفعه دیدند که مهدی دستش رو بالا گرفته و داره زیر لب چیزی میگه.
یکی از بچه ها که زنده موند گفت چیزی شبیه این میگفت:
اللـه اللـه الحمـد اللـه
هنوز زیاد دور نشده بود که یک موشک صاف خورد وسط قایق و منفجر شد.
اثری هم از مهدی پیدا نشد.
رفت توی دریاها.
زمیـن رو اشغـال نکـرد.